به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی؛ متن پیش رو یادداشتی است از حجت الاسلام رسول جعفریان که در پایگاه دبیرخانه دین پژوهان کشور منتشر شده است.
مرز دقیق میان آنچه علم و دین است، باید روشن شود، امری که کمک بسیار زیادی به فهم معرفت دینی و علمی به ما خواهد کرد. مقصودم از علم، علم تجربی با نگرش پوزیتیویستی نیست، هرچند در باره آن هم نمی خواهم قضاوت صریحی بکنم. حقیقت، نگاه فلسفی به پوزیتیویسم، جدای از چیزی است که ما از علوم تجربی به عنوان یک علم می شناسیم و کسانی البته به عمد اینها را مخلوط می کنند تا به تصور خود به نفع سنت، علوم جدید را کنار بزنند.
اما این که از تعبیر «علم» استفاده می کنیم، دقیقاً مقصود دانایی است، اما یک دانایی استوار. خواهید پرسید: این قید استوار یا دقیق را از کجا می آوریم و چطور به آن می رسیم؟ به این پرسش حق می دهیم، اما چه کنیم که چاره ای نداریم جز این که از این تعبیر برای شرایطی استفاده کنیم که دقیقاً چیزی را می فهمیم و می پذیریم و قانع می شویم. یعنی حالتی که به خاطر اطلاعی یا دانشی حس می کنیم یک سخن یا گزاره ای درست ابراز شده است. این بحث دیگر تنها در حوزه علوم تجربی نیست بلکه شامل علوم انسانی هم خواهد بود بدون تردید.
می دانم که این اصرار من تا حدود زیادی از دقت فلسفی خالی است، اما یقین هم دارم که بسیاری از افراد آن را درک خواهند کرد. همین که بین راه نزدیک و دور برای رسیدن به یک مقصود، راه نزدیک را انتخاب می کنند، این یعنی این که به «علمی» که آن را می توان دانایی استوار نامید و متکی به این است که از این راه زودتر می توان به مقصد رسید، اتکاء می کنند، و الا چرا نباید راه درازتر را انتخاب می کردند؟
برگردیم به خانه اول: یک خبر دینی با یک گزارش علمی اگر تعارض داشته باشند ما چه خواهیم کرد؟ ما چه اندازه علم را پای دین قربانی کرده ایم و چه مقدار دیگران دین را پای علم قربانی کرده اند؟ مرز دقیق این گزاره ها در کجاست؟ شاید نتوانیم این مطلب را به لحاظ تئوریک حل و فصل کنیم، اما با نمونه های تاریخی می توانیم زمینه های آن را روشن کنیم. مشروط به آن که وقتی از یک امر تاریخی در این زمینه سخن می گویم، واقعا درست و تاریخی باشد.
باز برگردیم به سوال اصلی: اگر یک گزارش علمی با یک روایت دینی ناسازگار باشد، ما چه خواهیم کرد؟ به نفع کدامیک کنار خواهیم رفت؟ خواهید گفت بستگی به این دارد که روایت دینی تا چه اندازه درست باشد یا آن روایت تاریخی هم. البته. اما مرز این مطلب دشوار است. مثلاً اگر کسی اخباری است و به اخبار و احادیث اطمینان دارد، اما یکی از این اخبار با یک گزارش علمی ناسازگار بود، آیا حاضر است به نفع علم، این روایت را کنار بگذارد؟ درست مثل وقتی که یک حدیث، با نص صریح قرآن ناسازگار است و آن را کنار می گذارد؟ مسلماً حراست از دین، امری لازم است، چنان که حفظ حرمت علم. داستان منازعه اینها به خصوص در عصر جدید بسیار طولانی است، اما اصل آن نشأت گرفته از خلط های انجام شده در دوره های قبل است و این داستان طولانی است.
این مقدمات را نوشتم تا یک نمونه از آن تقابل را نشان دهم و بگویم این ما نیستیم که ترجیح می دهیم دانایی استوار، مقدم بر یک روایت دینی باشد، بلکه قدمای ما نیز چنین می کردند. حتماً آن ها چیزی از پوزیتیویسم نمی دانستند، مگر این که بگوییم شاید پوزیتیویست بوده اند و نمی دانستند.
شهفور بن طاهر اسفراینی (متوفای ۴۷۱) در تفسیر فارسی بسیار زیبای خود با نام تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم» ذیل آیه صیام «کتب علیکم الصیام...» می نویسد: و بدان كه: معنى آنكه همى گويد: «كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» آن است كه بر هر امّتى روزه واجب بوده است، اوّل آدم(ع). چنانكه عنتره روايت كرده است از امير المؤمنين على بن أبى طالب(ع)، كه وى گفت: روزى آمدم نزديك مصطفى(ص) به وقت نيمروز رسيده و سلام كردم، و سلام را جواب داد و گفت: يا على بدان كه جبرئيل(ع) تو را همى درود دهد. گفتم: سلام بادا بر تو و بر وى. گفت: فراتر آى. فراتر شدم، گفت: يا على جبرئيل تو را همى گويد: روزه دار از هر ماهى سه روز، كه خداى تعالى بنويسد تو را با اوّل روز ده هزار سال، و به ديگر روز سى هزار سال، و به سيوم روز صد هزار سال، و بدهد بر آن كس كه بدين كار كند از پس تو. گفتم يا رسول اللّه! آن سه روز كدام است؟ گفت: ايّام البيض؛ سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم.
ديگر بدان كه عنتره گفت: على را گفتم: يا على! چرا اين روزها را ايام البيض خوانند؟ گفت: چون آدم را از بهشت به زمين فرستيدند، تپش آفتاب پوست وى را بسوخت و سياه گرديد، جبرئيل آمد و گفت: يا آدم! تو را بايد كه پوست تو سپيد شود. گفت آرى. گفت روزه دار از هر ماه سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم. آدم روزه داشت. اوّل روز سيكى از تن وى سپيد گرديد. دوم روز دو برخ از تن وى سپيد گرديد. سيم روز جمله تن وى سپيد گرديد. از بهر اين آن روزها را «ايّام البيض» خوانند.
و بدان كه: اين خبر نه مشهور خبرى است، واجب نبود كه برين اعتماد كرده شود بخاصّه كه اندر معنى اين خطا ظاهر شد، به سبب آنكه عرب شبهاى ماه را، سى شب را ده نام نهاده است، اندر هر سه شبى نامى ديگر، بر معنى حال آن شبها اندر روشنايى و تاريكى آن، و بهره آن از تافتن ماه اندران شبها، گفتند: «ثلاث غرر، و ثلاث نفل، و ثلاث تسع، و ثلاث عشر، و ثلاث بيض، و ثلاث درع، و ثلاث ظلم، و ثلاث حنادس، و ثلاث دآدى، و ثلاث محاق». و از جمله اين سه شب را بيض خوانند، بر آن معنى كه همه شب روشن باشد، آنگه روز را با شب اضافت كردند و گفتند: «ايّام البيض»، و نگفتند: «الأيّام البيض». دانستيم كه اين صفت شب است نه صفت روز و اين نشانى ظاهر است بر آنكه اين خبر ضعيف است و اگر اين درست بودى واجب كردى تا اين خطا از على بوده بودى و درجت وى بزرگتر از آن بود كه اندرين معنى خطا كند. پس اين حال همى تنبيه كند بر آنكه اين خبر ضعيف است. (تاج التراجم (تهران، ۱۳۷۵) : ۱/۱۸۷ ـ ۱۸۸).
نویسنده این کلام، وقتی یک روایت را برابر یک اطلاع تاریخی (نوعی علم) می گذارد، حکم به ضعف خبر می کند و نقل آن را دون شأن امام علی(ع) که چنین مطلبی را فرموده باشد، می داند. بدین ترتیب تعارض میان یک خبر دینی را با یک گزاره علمی به نفع علم تمام کرده و البته تأکید دارد که آن خبر دینی، تنها یک خبر منسوب و ناشی از تخلیط و بی دقتی است نه آن که بپذیرد دینی است و باز رد کند. چنین روشی در نهایت حتی بیش از آن که به نفع علم باشد، دین را نجات خواهد داد.
نظر شما